چگونه با تفکر طراحی می توانیم مسائلمان را خلاقانه و به سرعت حل کنیم؟
قسمت هشتم – مقایسه تفکر طراحی با تفکر سیستمی
در این قسمت میخواهیم مقایسهای بین تفکر طراحی و تفکر سیستمی داشته باشیم. همانگونه که میدانید تتفکر سیستمی تفکری است که سالهای سال به کمک مدیران و مهندسان و متخصصان آمده و کمک کرده تا بسیاری از مشکلاتی که قبلاً یا حل نمیشد یا بهسختی حل میشد بهراحتی و باکیفیت مطلوبی حل شود. نگاه تفکر سیستمی یک نگاه کلنگر و توجه به همه جنبههای مسئله است. بنابراین یک نگاه بلندمدت را در علاقهمندان به این موضوع ایجاد میکند و اینکه اعتقاد دارد به اینکه جنبههای مختلفی در مسئله وجود دارد که باید به آنها توجه کرد و اینها زمانهای خاص خودشان را میطلبند. کسی که به تفکر سیستمی توجه میکند یک نگاه عجولانه به حل مسئله ندارد. به مسئله فرصت میدهد یعنی در زمان خودش و با نگاه همهجانبه به مسئله و موضوع توجه میکند.
در تفکر سیستمی ما باید سیستم را بهخوبی بشناسیم، آن را بهخوبی تعریف کنیم و اجزای آن را بهخوبی شناسایی کنیم. اگر جزئی از سیستم شناختهنشده باشد بنابراین این سیستم برای ما یک مجموعه ناقص و ناشناخته تلقی میشود. همه اجزای سیستم باید شناخته شوند؛ اما سیستم قابلتعریف و توصیف توسط خود ماست. خود ما هستیم که چارچوبها و محدودههای این سیستم را مشخص و بیان میکنیم.
اگر ما یک سیستم را شامل پنج جزء معرفی کنیم بر اساس آن پنج جزء و ارتباطات آن سیستم شناخته میشود. اگر جزء دیگری را بخواهیم اضافه کنیم، یک سیستم دیگری را معرفی کردهایم و موردتوجه قرار دادهایم. اگر یک جزء از این سیستم را کم کنیم نیز سیستم دچار تغییر خواهد شد. پس تعریف یک سیستم با تعداد اجزاء، ارتباطات و عوامل مشخص که بر سیستم تأثیر میگذارند معین میشود. هر یک از اینها برای اینکه مجموعه موردنظر ما به هدف مشخصی دست پیدا کند نقشی را ایفا میکنند.
اگر ما بخواهیم سیستم را با نگاه حل مسئله نگاه کنیم خیلی از مسائل باید از این دیدگاه مدنظر قرار گیرد. اگر یک جزء مشخص را نادیده بگیریم، مسئله ما حل نخواهد شد و مسئله دیگری را حل خواهیم کرد. اگر جزئی به این سیستم اضافه کنیم دوباره مسئلهمان حل نخواهد شد و مسئله دیگری را حل خواهیم کرد. عدم توجه به تفکر سیستمی معمولاً باعث میشود که به یک بخش بیشتر توجه کنیم و از بخش دیگر غافل شویم و همین موجب شود که سیستم ما دچار مشکلات بیشتر خواهد شد. پس اگر از بخشی از سیستم غفلت کنیم نمیتوانیم مسئله خود را بهدرستی حل کنیم؛ حتی اگر وقت و هزینه زیادی صرف کرده باشیم تا مشکل بخشی از سیستم را مرتفع نمائیم. بنابراین در حل مسئله یک سیستم در نگاه تفکر سیستمی توجه به همه ابعاد و اجزاء و ارتباطات مسئله مهم میباشد.
درواقع اینطور میتوانیم بگوئیم که ما جزء مهم و ارتباط مهم نداریم. همه اجزا و ارتباطات و عوامل مهم هستند و هیچیک از اینها را نباید نادیده بگیریم و به آن بیتوجهی نمائیم. اگر جزئی نادیده گرفته شود به معنی این است که آن جزء متعلق به سیستم نیست و ما اشتباهاً آن را جزو سیستم تلقی کردهایم. معمولاٌ شناخت همه اجزاء کار دشواری است. اگر بخواهیم تمام اجزای سیستم را شناسایی کنیم، مخصوصاً در سیستمهایی که خیلی پیچیده هستند و تعاملات گستردهای بین اجزاء وجود دارد و بعضاً ارتباطات نامعینی هم وجود دارد و اینها برای ما ناشناخته است، ما نمیتوانیم یک تعریف سیستم دقیقی داشته باشیم.
بر این اساس استفاده از تفکر سیستمی در اینگونه سیستمها با مشکل مواجه میشود. به خاطر همین، ما مسائلی مانند قاچاق، اعتیاد، تورم و بیکاری و خیلی چیزهای دیگر مانند آلودگی، ترافیک حتی گرم شدن زمین، امنیت و تروریسم و خیلی از مسائل دیگری که بشر با آن مواجه است بهراحتی نمیتوانیم حل کنیم. به خاطر اینکه اجزای آن سیستم را بهخوبی نمیتوانیم بشناسیم. تا زمانی که اجزای یک سیستم را بهخوبی نشناسیم قبل از اینکه دست به راهحل ببریم، نمیتوانیم مسئله را حل کنیم.
اما تفکر طراحی نگاهش این نیست. تفکر طراحی نگاهش این است که شما نیاز ندارید که تمام اجزاء و ارتباطات سیستم را قبل از اینکه راهحل ارائه دهید بهخوبی بشناسید. کافی است به بخشی از سیستم و حتی لایههای بیرونی سیستم دست پیدا کنید و بعد بر اساس آن را ه حلی ارائه دهید. آن راهحل قطعاً راهحل کامل و جامع سیستم شما نیست ولی به شما کمک میکند تا به مسئله ورود کنید و بر اساس نمونهای که ساختهاید، اجزاء ناشناخته سیستم را شناسایی نمایید.
پس تفکر طراحی نگاهش این است که شما مبانی اطلاعات اولیه سیستم را بهدرستی شناسایی کنید و بر اساس آن طرحی را ارائه دهید و سپس نمونهای را بسازید تا بتوانید به آن مسئله شناخت بیشتری پیدا کنید. شاید بتوانیم بگوییم که تفکر طراحی با مسائل پیچیدهای که امروزه با آن مواجه هستیم و تفکر سیستمی از حل آنها عاجز است و خیلی از روشهای دیگر حل مسئله از حل اینگونه مسائل عاجز هستند، بتواند در حل این مسائل کمک نماید. قطعاً مطالعه جدی و توجه به تفکر طراحی بهعنوان راهحلی مناسب برای اینگونه سیستمها میتواند مدنظر جوامع علمی، سازمانی و حتی دولتی قرار گیرد.
اگر تفکر طراحی را دنبال کنیم قطعاً میتوانیم ادعا کنیم که زمان حل مسئله را کاهش دادهایم. برای اینکه ما فرصت زیادی را بابت این راهحل از دست نمیدهیم. این میانبرها کمک میکنند که خیلی سریعتر به حل مسئله نزدیک شویم. تفکر طراحی هم در مسائل پیچیده که معمولاً حل آنها توسط روشهای دیگر بسیار سخت است قابلاستفاده است و هم در مسائل متوسط و کوچک. در مسائل کوچک هم این تفکر قابلاستفاده است. بنابراین برای کسانی که میخواهند با تفکر طراحی آشنا شوند و از آن بهعنوان ابزار مناسبی برای حل مسئله استفاده نمایند توصیه میشود از مسائل کوچک شروع کنند و بعدازآن به حل مسائل متوسط خودشان را ارتقاء دهند تا بعد بتوانند مسائل بزرگ و پیچیده جامعه یا تکنولوژیک را حل نمایند.
خوب، نگاه تفکر طراحی یک نگاه راهحل محور با استفاده از خلاقیت و نوآوری است. تفکر طراحی توصیه میکند تا صورت و تعریف مسئله را تغییر دهیم. بهگونهای که بتوانیم یک مسئله لاینحل را به یک مسئله قابلحل ارتقاء و تغییر دهیم. بنابراین امیدواریم با استفاده از رویکردهایی که در تفکر طراحی داریم بتوانیم کمک کنیم تا مسائلی که در جامعه لاینحل تلقی میشوند به کمک متخصصان و اندیشمندان و کارگزاران جامعه بهخوبی آنها را حل کنیم.
امیدواریم بتوانیم در انجام پروژههای مبتنی بر تفکر طراحی برای حل مسائل موردنظرمان از این روش استفاده نماییم. من توصیه میکنم که این روش را برای پروژههای ملی و دفاعی و حتی پروژههای صنعتی و کشاورزی و حوزههای اقتصادی که با آنها سروکار داریم استفاده کنیم و از نتایج آنها بهرهمند شویم.
کشور ما شرایطی را دارد که میتواند از تفکر طراحی بهخوبی بهره بگیرد. قابلیتهای نوآوری و خلاقیت در جامعه بالاست. جامعه ما جامعه جوان است و این جوانان میتوانند از این خلاقیت و نوآوری برای حل مسائل کشور استفاده کنند. توجه به جوانها و میدان دادن و بها دادن به آنها برای حل مسائلی که گذشتگان نتوانستهاند آنها را حل کنند ضروری است. آنها میتوانند با استفاده از رویکردهای علمی و مدرن تفکر طراحی، به کشور و جامعه کمک کنند تا مسائل خود را روزبهروز بیشتر حل نمایند و بر مسائلشان فائق آیند.
یک پاسخ
با سلام . ممنون از مطالب خوبتان.
در جمله ی زیر به نظر می رسد که تفکرطراحی منظور بوده است:
اگر تفکر سیستمی را دنبال کنیم قطعاً میتوانیم ادعا کنیم که زمان حل مسئله را کاهش دادهایم. برای اینکه ما فرصت زیادی را بابت این راهحل از دست نمیدهیم. این میانبرها کمک میکنند که خیلی سریعتر به حل مسئله نزدیک شویم.