چگونه با تفکر طراحی می توانیم مسائلمان را خلاقانه و به سرعت حل کنیم؟
قسمت هفتم – مقایسه تفکر طراحی با تفکر مهندسی و تفکر تجاری
در این قسمت میخواهیم به مقایسه تفکر طراحی با تفکر مهندسی و تفکر تجاری بپردازیم. تفکر مهندسی را باید تفکر مبتنی بر مدلسازی سیستمها بدانیم. مدلسازیای که بر اساس آن دینامیک سیستم شناسایی میشود و معادلات حاکم بر سیستم استخراج میگردد. این معادلات بهراحتی با استفاده از روشهای محاسباتی قابلتجزیه و تحلیل است و میتوانیم آنها را شبیهسازی کنیم و مدلسازی عملیاتی انجام بدهیم و بر اساس آن حتی بهینهسازی میتواند صورت بگیرد.
تخمینهایی که در تفکر مهندسی زده میشود تخمینهای قابلقبول بر اساس نوع مسئله است. این باعث میشود خطاهای محدودی را بپذیریم و یک مسئله را به روش مهندسی حل کنیم. درواقع نگاه یک مهندس این است که هر مسئلهای قابلحل است منتهی با تخمینهایی که مربوط به آن و متناسب با آن مسئله ایجاد میشود. معمولاً در تفکر مهندسی با پارامترها و متغیرهای قطعی و مسلم سروکار داریم و اگر پارامترهای کیفی در آن وجود داشته باشد باید به پارامترهای کمی با تخمینهای قابلقبول تبدیل شود.
توجه و تمرکز تفکر مهندسی بر روی عوامل انسانی زیاد نیست و معمولاً تأکید زیادی بر این عوامل در این رویکرد وجود ندارد. گاهی در حد رفع نیاز و توجه بهضرورت ها به این عوامل پرداخته میشود؛ بنابراین تفکر مهندسی را میتوانیم تفکری بدانیم که کاربرد آن در فناوریها و موضوعاتی است که بهصورت دقیق قابل پیادهسازی و اجرا است. این تفکر را نمیتوانیم در یک سری موضوعات که جنبههای انسانی در آنها قوی است و یا مباحث نامعینی در آن زیاد است خیلی استفاده کنیم.
تفکر تجاری را چیزی مابین تفکر مهندسی و تفکر طراحی میدانیم. به خاطر جنبههای استفاده از متغیرها و کمیتهای کیفی در آن، قدری آن را به تفکر طراحی نزدیک میدانیم. معمولاٌ در تفکر تجاری ما با پارامترهای غیردقیق و مبهم سروکار داریم و آنها را مورداستفاده قرار میدهیم. از آمار و برآوردها خیلی استفاده میشود و همین موجب میشود که برداشتهای افراد از اعداد و ارقام معادل هم نباشد. مثل پارامترهای سود، هزینه، درآمد، ارزشافزوده، یا تورم و رونق اقتصادی، اینها همیشه محل دعوای کارشناسان و متخصصان حوزه اقتصاد است. بنابراین نمیتوانیم روی این اعداد بهصورت قطعی دودو تا چهارتا قسم بخوریم و آنها را مبنای صریحی قرار بدهیم. البته برخی کمی سازیها و مدلسازیهایی انجام میشود که به کمک این مدلسازیها به معادلات حاکم دست مییابیم. در اینجا هم تا حدود زیادی مبحث بهینهسازی را میتوانیم داشته باشیم؛ البته با خطای خیلی بیشتر از تفکر مهندسی. توجه به جنبههای انسانی قدری در این تفکر نسبت به تفکر مهندسی بیشتر است. به خاطر اینکه موضوعات اقتصادی با موضوعات اجتماعی و فردی و خانوادگی بیشتر مأنوس است. بدین خاطر از جنبههای انسانی بیشتر استفاده میشود.
پس تفکر تجاری در بهبود وضعیت جاری و تبدیل آن به وضعیت مطلوب تمرکز میکند. بهبود سود، افزایش سود، کاهش هزینهها، افزایش راندمان کاری، افزایش ارزشافزوده و بهبود فرایندها؛ بهگونهای که از اتلاف سرمایهها و امکانات پیشگیری نماییم و بهرهوری را افزایش دهیم.
خوب اگر بخواهیم تفکر طراحی را با این دو تفکر مقایسه کنیم میبینیم که نگاه تفکر طراحی، فقط محدود به نگاه شناسایی وضعیت موجود و بهینهسازی نیست. بلکه شناسایی وضعیت موجود بهمنظور ارائه یک راه حل جدید است. بهمنظور خلق یک راه حل جدید است. خلق یک محصول جدید، خلق یک فرایند جدید، خلق یک خدمت جدید، بهگونهای که تا الآن یا تا آن زمان، مشابه این و در این حد را نداشتهایم. پس نگاه تفکر طراحی یک نگاه تحولگراست و نه بهبود گرا. نگاه خلق راهحل است و نه صرفاً حل مسئله موجود. پس تفکر طراحی را میتوانیم بهصورت کاملاً متمایز از تفکر مهندسی و تفکر تجاری اینجا احساس کنیم.
معمولاً در تفکر طراحی متغیرها و پارامترها بیشتر از معادلات است و در پارامترها نیز معمولاً ابهامات زیادی دیده میشود. بنابراین نامعینی در تفکر طراحی بیداد میکند و ما نیاز داریم به مسئله نفوذ کنیم تا بر این نامعینیها غلبه کنیم. توجه به جنبههای انسانی در تفکر طراحی فوقالعاده است. خیلی بر این قضیه تأکید وجود دارد. بنابراین انطباق طرح و محصول و خدمت بر نیاز مشتری مدنظر است، نهفقط تأمین نیاز. تفکر انطباق بر نیاز با تفکر تأمین نیاز کاملاً متفاوت است و نگاه توجه بیشتر به جنبههای انسانی را کاملاً آشکار میکند.
خوب اگر بخواهیم مروری کنیم بر این سه تفکر، تفکر مهندسی یک نگاه مبتنی بر مدل است و نگاه آن مدلسازی و بهینهسازی سیستم در حدی که بتواند فرایند بهبود را دنبال کند. توجه به جنبههای انسانی در آن خیلی محدود اتفاق میافتد. در تفکر تجاری با پارامترهای کیفی بیشتری سروکار داریم و نامعینی در آن تا حدودی دیده میشود. تبدیل پارامترها با خطای قابلقبول انجام میشود. فرایند بهینهسازی هم در آن دنبال میشود. توجه به جنبههای انسانی هم در آن بیشتر است؛ اما نگاه تفکر طراحی خلق محصول و خدمت جدید و تأکید بر انطباق محصول و خدمت بر نیاز مشتری و تأمین همه گونه انتظارات و نیازهای انسانی مشتریان است.