چگونه با تفکر طراحی می توانیم مسائلمان را خلاقانه و به سرعت حل کنیم؟
قسمت اول- مقدمه
شاید تابهحال به این نکته خیلی توجه کرده باشید و حساس شده باشید که چرا محصولات و خدماتی که بهعنوان محصولات و خدمات داخلی عرضه میشود برای مصرفکنندگان و مشتریان داخلی چندان جذابیت و مطلوبیت ندارند؟ چرا بااینهمه توصیهها و تبلیغات و تشویقاتی که برای خرید محصولات داخلی میشود، ما شاهد استقبال چشمگیر مصرفکنندگان داخلی نیستیم؟ در مقایسه با محصولات و خدمات خارجی، هیچ ترجیحی به محصولات داخلی داده نمیشود. چرا باید این اتفاق بیفتد؟
آیا فکر میکنید مردم ما بهاندازه کافی علاقه یا رغبت خرید محصولات داخلی را ندارند و یا عرق ملی در آنها ضعیف است؟ آیا تصور میشود که آشنایی با ارزش خرید محصولات داخلی وجود ندارد؟ آیا به اندازه کافی درک اینکه چقدر خرید این محصولات میتواند در رونق اقتصادی و بهبود شرایط اقتصادی کشور تأثیر بگذارد، آیا این آگاهی کافی وجود ندارد؟
به نظر من هیچیک از اینها نیست. مردم ما خوب میدانند که اگر از محصولات داخلی حمایت کنند و از آنها خرید نمایند هم بر کاهش بیکاری و نرخ بیکاری که فرزندان خودشان هم در آن شریک هستند تأثیرگذارند و هم به رونق اقتصادی و رشد اقتصادی کشور کمک وافری میکنند. حتماً مردم ما میدانند که حمایت از محصولات داخلی چقدر میتواند در حفظ ارزش پول ملی مؤثر واقع شود. همچنین اعتبار جهانی ما را میتواند افزایش بدهد و ما در منطقه یک کشور شناختهشده و معتبر مطرح خواهیم بود. از همه اینها فراگیرتر اینکه هویت و استقلال ملی ما تقویت میشود و میتوانیم ضامن بقای آن باشیم که برای آن زحمات زیادی کشیده شده تا این استقلال به دست بیاید. چرا مردم ما رغبت زیادی به محصولات داخلی ندارند؟
خوب، قطعاً یکی از دلایلی که کاملاً بر آن تصریح میشود و مشهود است بحث کیفیت است. صحبت از کیفیت یک بحث کلی و عارضهای است، یعنی نتیجه محصولات باید کیفیت داشته باشند. اما ریشه اینکه این محصولات کیفیت ندارند و مطلوبیت هم ندارند غالباً در چیست؟ من این امر را استثنا میکنم در موارد بسیار خاصی که در کشور ما وجود دارد و هست که هم جنبههای کیفی در آن رعایت شده و هم جذابیت و مطلوبت ملی را در آنها شاهد هستیم. البته بهاستثنای موارد انحصاری که مردم ما حق انتخاب ندارند. در مواردی که مردم ما حق انتخاب دارند ما صحبت میکنیم.
من فکر میکنم آن چیزی که باعث شده این رغبت در آنها ضعیف شود عدم وجود جایگاه طراحی در محصولات ماست و به تعبیر عامتر عدم وجود تفکر طراحی حاکم بر سیستم مدیریتی و سیستم اجرایی و سیستم تولیدی و عرضه محصولات در سطح کشور هست. نمیخواهم بگویم که اگر این مشکل حل شود همه مشکلات کشور حل میشود ولی میتوانیم بگوییم این مشکل ریشه بسیاری از مشکلاتی است که ما در کشور شاهد هستیم و نتیجه آن عدم توجه و اعتماد مردم به محصولات داخلی است. تفکر طراحی چیست که میتواند اینگونه تأثیرگذار باشد؟
ما در قسمتهای بعد با این موضوع بیشتر آشنا خواهیم شد. در این قسمت فقط میخواهم بر این نکته تأکید کنم که اگر تفکر طراحی در کشور ما ریشه بدواند و توسعه پیدا کند، که خوشبختانه موضوع بسیار مناسب برای شرایط کشور ماست، یک میانبر بسیار ارزشمند برای کشور ما خواهد بود که میتواند در شرایط حاضر از آن استفاده شود و از منافع آن برای رشد سریع جنبههای اقتصادی کشور بهرهگیری گردد.
تفکر طراحی نگاهش این است که ما مسائلمان را و نیازهایمان را با رویکرد انسان مدارانِه و با یک نگاه عملگرایانه و با یک برخورد خلاقانه حل کنیم. پس سه فاکتور اساسی را در تفکر طراحی شاهد هستیم. اول اینکه نیازهای کاربران و نیازهای مردم بهصورت اساسی موردتوجه قرار میگیرد و یک نگاه انسانمدارانه بر آن حاکم است، فراتر از مشتری مدارانِه، و دوم اینکه بهشدت عملگرا است و سعی میکند افکار و ایدهها و نظریات را بهسرعت عملی کند و در مسائل نفوذ نماید تا بتواند مسائل را عمیقتر و در میدان عمل حل کند. سوم اینکه یک نگاه خلاقانه به حل مسائل دارد . نگاه تفکر طراحی یک نگاه سطحی و بهبودسازی و درواقع تلطیف ظاهر نیست، بلکه دنبال تغییر و تحول در مبناها و ریشهها است. یک نگاه اساسی به بهسازی فرایندها دارد و یک تحول بنیادین را پیگیری میکند.