مصیبت فکر کردن دیگران به جای ما چیزی جز تعطیل کردن فکر ما نیست. این به معنای این نیست که دیگران مانع فکر کردن ما بشوند، بلکه منظور، گرفتن فرصت فکر کردن از ما است. در واقع فرصت پیدا نمیکنیم که خودمان به چگونگی رفع نیازهایمان فکر کنیم. این کار با فراهم ساختن و آماده کردن جواب مسئله خودمان و دسترسی سریع به آن توسط آنها انجام میگیرد. رویکرد استعمار نو، فکر کردن به جای ماست.
در یکی دو دهه گذشته جهان پیشرفته صنعتی با توجه به فراوانی و ارزانی نیروهای متخصص و دانشگاهی در کشورهای به اصطلاح کمتر توسعه یافته یا در حال توسعه اقداماتی که به فکر و طراحی نیاز جدی ندارند و غالباً روتین شدهاند را به این کشورها و به ویژه کشورهای آسیایی برون سپاری کرده است. هر ساله تمرکز کشورهای پیشرفته صنعتی بر روی فکر و خلاقیت و به ویژه طراحی بیشتر و بیشتر میگردد. آنها سعی میکنند همه نوع کارهایی که به طور خودکار و یا روال یافته میتواند انجام گیرد را به کشورهای آسیایی به ویژه چین و هند بسپارند و خودشان به کار مهم تر و ارزشمندتری بپردازند.
تربیت انسانهایی که همواره محصولات آماده را مصرف کند و کاری میکند که به جای افتخار کردن به تولید، به مصرف کردن فخر بفروشد. حجم زیاد اطلاعات، کتابها، مقالات در دسترس عموم و به ویژه دسترسی راحت و آسان به اینترنت، به جای آن که ما را به فکر کردن و پیشرفت واقعی برساند، در واقع مصیبتی برای فکر کردن ما شده است.
در زندگی روزمره مان هر گاه سؤال و یا مسئله ای برای مان پیش میآید، معمولاً امروزه قبل از آن که کمی در مورد آن فکر کنیم تا راه حلی برای آن بر اساس فکر و اندیشه و شرایط خودمان بیابیم، با یک جستجوی ساده در منابع و به ویژه در اینترنت در اغلب موارد جوابی برای آن مییابیم و بدتر از همه آن که، همان جواب را بدون هیچ نقد و اصلاحی به کار میگیریم و این یعنی تعطیلی فکر. مقصود ما این نیست که از منابع ارزشمند موجود دنیا استفاده نکنیم و در وقت و انرژی خود صرفه جویی ننماییم. بدیهی است که اگر چنین نکنیم خود بی فکری بالاتری است.
گاهی ما با یک سؤال عمومی مواجهیم که دانستن جواب درست آن ما را خیلی از نظر تسریع در درک و فهم موضوع و سرعت پیشرفت کار به جلو میاندازد. باید این گونه سؤالات را پرسید و جوابش را هر چه زودتر دریافت کرد. فکر کردن در مورد چیزی که قبلاً به آن فکر شده و جواب آن وجود دارد و در دسترس همگان است امر مطلوبی نیست. با وجود این فرض کنید پاسخ آن سؤال مبتنی بر شرایط و مفروضات خاصی باشد که مناسب شرایط و مفروضات مورد نظر ما نیست. اینجاست که ضرورت تفکر دوباره خودنمایی میکند. پس وقتی که حتی جواب سؤال به راحتی در دسترس ما است، بررسی در مورد درستی و یا قابل اعتماد بودن و یا مناسب بودن آن جواب برای کار خودمان نیاز به تفکر دارد.
کارشناس و خبره و فرهیخته کسی نیست که انبوهی از اطلاعات و دانشی که در آن سوی دنیا تولید شده را در حافظه خود جای دهد و همانها را بدون گذراندن از صافی تفکر خود به دیگران عرضه کند. بلکه این عناوین ارزشمند، شایسته کسانی است که دانش موجود جهان را به درستی کسب میکنند و به منابع به روز جهان دسترسی دارند و همه اینها را برای حل مسائلی که در جامعه خود با آن مواجه هستند و براساس شناخت دقیق و عمیقی که از نیازهای جامعه خود دارند با بهره گیری از خلاقیت خود به کار میگیرند.
واقعیت دیگر آن است که متاسفانه دیده میشود برخی بی انظباطی ها در اتخاذ سیاستهای علمی و صنعتی و یا به کار نبستن این سیاستها، که بعضاً بسیار خوب نگارش شدهاند، کشور ما را در بلاتکلیفی تصمیم گیری قرار داده است. ما نه مانند چین و هند و اندونزی، سهم مشخصی از ارائه خدمات، مونتاژ و یا سرهم کردن محصولات طراحی شده روز جهانی را داریم و نه مانند کشورهای صاحب دانش و فناوری، خود به طراحی به عنوان ابزار روز برتری در جهان مجهز میباشیم.
اما وقعیت دیگری نیز چند سالی است در حال خودنمایی است. خوشبختانه برخی سیاستگزاری های کلان اخیر در کشور مانند سیاستهای توسعه اقتصاد دانش بنیان و سیاستهای اقتصاد مقاومتی میتوانند سهم شایانی در بهبود این روند و خروج از بن بست تعیین تکلیف برای کشور به همراه داشته باشند. تضمین تحقق این گونه سیاستها مستلزم توجه فراگیر به تفکر خلاق در همه سطوح جامعه به عنوان خمیرمایه رشد و تحول در نظامهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور است.